دسته: کاملا شخصی

تجربه من از ۳ ماه باشگاه رفتن

داشتم فکر میکردم بعد از این همه مدت در مورد چی میتونم بنویسم که میبینم چقدر موضوع و حرف زیاد دارم و وقت کم. یا شاید حس و حال نوشتن، ولی بیشتر بخاطر اینکه دغدغه های روزمره م بیشتر شده و از همه مهمتر جدیدا خیلی متمرکز کار میکنم و بیشتر از ۲-۳ تا موضوع رو در روز هندل نمیکنم. دیگه الان چی شده و چقدر وقت اضافه...

آخر سالی

آخر سالی

همیشه آخر سال یه حس نوشتن خاصی هست که انگار میخوای وصیت نامه بنویسی :))) و شدیدا هم حسش هست و  ولت نمیکنه تا یه چیزی بنویسی. فرقی نمیکنه هرچی شده، فقط باید یه چیزی بنویسی خوبی داشتن وبلاگ اینه که بهت نشون میده توی بازه های زمانی مختلف چندتا مطلب و چجوری و در مورد چی نوشتی که مطمینم هیچ جوره نمیشه با هیچ آنالیزگر دیگه ای...

چرا ساعت اینقدر میدوئه؟

عجب روزگاری شده، اصلا ساعت یه جا بند نمیشه، هی هر روز داره تند تر میدوئه، اصلا به کار و زندگی نمیرسم، زندگی شده فقط درس و دانشگاه. یکی بیاد بگه چجوری جلوشو بگیرم :)))   وضع طوری شده که دیر به دیر آپدیت میکنم و وقت میشه چیزی بنویسم. این هم یه بعد جدیدیه، به هرحال کم کم عادت کردم. ۰۰

اول مهر خارجکی

والا این خارجیا کلا همه چیزشون فرق داره. حتی اول مهرشون :))) چه وضعشه آخه بعد از یه ماه، بالاخره دانشگاه هم شروع شد. لحظه ای که یه موقعی آرزوم بود و حالا دقیقا داخلشم. وقتشه که یه سری چیزای جدید هم پشت بندش اتفاق بیوفته. کم کم. روز اول مهر من مقارن بود با ۲۹ آگوست ۲۰۱۶ بگذریم. برسیم به اولین کلاس که مربوط به درس Computer...

شب نوزدهم

۱۹ شب از اومدنم میگذره و هر ۱۹ شب یک جور گذشت. یعنی هر ۱۹ صبح – ظهر – شب متفاوت گذشت. از روزهای اولی که خیلی چیزها کاملا جدید بود، تا الان که تقریبا ۱۰ روزی هست به یک آرامش نسبی رسیدم. یعنی یجورایی اتفاقای دور و بر رو راحت تر میشه دید و بررسی کرد. من اولین نفری نیستم که این شرایط رو تجربه میکنه. پس...

ناممکن، ممکن شد

I don`t know what`s your dream and I don`t care how disappointing it might have been but that is POSSIBLE بله دقیقا. این متن رو الان که توی اتاق هتل نشستم دارم مینویسم. متنی که چند سال منتظر بود تا نوشته بشه ولی باید منتظر میموند. کاریش نمیشد کرد. و فقط باید صبر میکرد. امروز رسیدم. مهمترین اتفاقی که افتاد این بود که به ایمانی که به خودم...

چرا باید به کاری که انجام میدهیم علاقه داشته باشیم؟

همیشه گفتن و میگن باید دنبال کاری بری که عاشقش هستی و ازش لذت میبری. ولی خب ظاهرا من که کسی رو ندیدم بتونه اینجوری باشه و بهم بگه چرا. ولی شرایط برای من طوری بوده که خودم بتونم تو این مسیر باشم و دنبال کارایی برم که دوسشون دارم. و الان هم کاری میکنم که دوسش دارم. بعد از این همه سال تجربه، به این نتیجه رسیدم...

اتفاقای مهم

اتفاقای مهم

یه سری اتفاقا هستن که در حالت عادی ممکنه هر ۵-۱۰ سال یه بار بیوفتن که میزنن کمر آدمو میشکونن. یعنی در این حد. ولی وقتی که وایسی و حلش کنی، یعنی جلوش کم نیاری و بدونی که یکی اون بالا هست که هواتو داره و حواسش بهت هست، اونوقت میری جلو، میری جلو، اونقدر میری جلو که وقتی برمیگردی به و اون اتفاق و لحظه ها فکر...

اوردوز مغزی

اصلا من یه چی میگم یه چی میشنوی امروز جدای از اینکه نهم ۱۹همین ماه بود، ولی پر از بود اتفاقای مختلف میدونستم چی میخواد بشه ولی نه دیگه تا این حد :))) ۳۰

ترمز دستی

تا وقتی همینجوری سرت شلوغ باشه، خیال میکنی داری میری جلو… ولی واقعا داری میری جلو؟ ماجرای همون تبر زنی که میگفت نمیشه صبر کنم، در صورتی که باید صبر میکرد و تبرش رو تیز میکرد… ولی کرد؟ یا نکرد؟ بالاخره بعد از ۲ سال یکی از طولانی ترین / بزرگترین / پرسابقه ترین آرزوهام، به یه سرانجام اولیه رسید. نوشتن کتابم. حالا زمان شروع خیلی چیزای دیگه...

یوقتایی

یوقتایی یه چیزایی پیش میاد که هیچ جوره نمیشه حلش کرد. یعنی تنهایی نمیشه ها. بهتره بگم اونچیزی که میخوای نمیشه. اون وقت نمیدونی چی کنی. حتی راهی هم دیگران بهت میگن میبینی بهت جواب نمیده. یوقتایی فقط باید به خودت گوش کنی و والسلام. ۰۰

پیروزی از آن توست

پیروزی از آن توست

امروز به صورت کاملا اتفاقی شاهد یک مکالمه ای بودم که ناخودآگاه یاد این جمله افتادم. گذر زمان چقدر میتونه نگاه ها، نگرش ها و نتایج رو عوض کنه. تنها به یک دلیل این اتفاق شدنی شد، دیدن هدف، پیگیری هدف و رفتن راهی که به هدف برسونه. ابتدا تو را نادیده می گیرند، سپس مسخره ات می کنند، و بعد… با تو می جنگند… ولی در نهایت...

ماجرای ادامه تحصیل در خارج از کشور – مرحله اول

** توجه: این متن فقط مربوط به مقطع ارشد برای اروپا، هستش و هیچ ربطی به مقاطع لیسانس یا دکترا نداره** سلام اگر که الان داری این متن رو میخونی، یعنی اینکه دنبال یه راهی میگردی واسه رفتن به خارج از کشور، البته از راه تحصیلی. خب هر راهی داستان خاص خودشو داره که هر کسی این راه رو باید بره، حالا این وسطا یه سری چیزا ممکنه...